صنم

ساخت وبلاگ

تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم

دیو نیم پری نیم از همه چون نهان شدم

برف بدم گداختم تا که مرا زمین بخورد

تا همه دود دل شدم تا سوی آسمان شدم

نیستم از روان‌ها بر حذرم ز جان‌ها

جان نکند حذر ز جان چیست حذر چو جان شدم

آنک کسی گمان نبرد رفت گمان من بدو

تا که چنین به عاقبت بر سر آن گمان شدم

از سر بیخودی دلم داد گواهیی به دست

این دل من ز دست شد و آنچ بگفت آن شدم

این همه ناله‌های من نیست ز من همه از اوست

کز مدد می لبش بی‌دل و بی‌زبان شدم

گفت چرا نهان کنی عشق مرا چو عاشقی

من ز برای این سخن شهره عاشقان شدم

جان و جهان ز عشق تو رفت ز دست کار من

من به جهان چه می کنم چونک از این جهان شدم

صنما جفا رها کن کرم این روا ندارد

بنگر به سوی دردی که ز کس دوا ندارد

ز فلک فتاد طشتم به محیط غرقه گشتم

به درون بحر جز تو دلم آشنا ندارد

ز صبا همی‌رسیدم خبری که می‌پزیدم

ز غمت کنون دل من خبر از صبا ندارد

به رخان چون زر من به بر چو سیم خامت

به زر او ربوده شد که چو تو دلربا ندارد

هله ساقیا سبکتر ز درون ببند آن در

تو بگو به هر کی آید که سر شما ندارد

همه عمر این چنین دم نبدست شاد و خرم

به حق وفای یاری که دلش وفا ندارد

به از این چه شادمانی که تو جانی و جهانی

چه غمست عاشقان را که جهان بقا ندارد

برویم مست امشب به وثاق آن شکرلب

چه ز جامه کن گریزد چو کسی قبا ندارد

به چه روز وصل دلبر همه خاک می‌شود زر

اگر آن جمال و منظر فر کیمیا ندارد

به چه چشم‌های کودن شود از نگار روشن

اگر آن غبار کویش سر توتیا ندارد

هله من خموش کردم برسان دعا و خدمت

چه کند کسی که در کف به جز از دعا ندارد


[ سه شنبه نهم خرداد ۱۳۹۶ ] [ 23:39 ] [ دل شکسته ]

[ ]

سینه مالال غم اما دلی بی کینه دارم...
ما را در سایت سینه مالال غم اما دلی بی کینه دارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9boghzedamavand1 بازدید : 115 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 2:26